سفارش تبلیغ
صبا ویژن
</

 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد
 

 

خرداد1385 - پاسخ به پرسش ها و شبهات حقوق زنان

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمد رضا بهروز :: 85/3/30:: 10:21 صبح

پاسخ مثبت است ، اما تأثیر آن در افراد متفاوت است و بستگی به محیطی که زندگی می کند ، خانواده ، نوع رابطه و... دارد .

دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار می‌کنند، از جهات مختلف، آسیب می‌بینند. آسیب‌ها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیش‌تر است.

 آسیب‌ها عبارتند:

1ـ آسیب روانی: گاهی دختری به پسری علاقه‌مند شده و حتی خود را در اختیار وی قرار می دهد، پس از بی‌وفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماری‌های شدید روانی بیش می‌رود. نیز اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی های که در نتیجه آن ارتباط دیده ، سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد.

2ـ آسیب‌های اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود، چنین شخصی جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست می‌دهد و تحقیر می‌شود، حتى اگر ازدواج کند، نمی‌تواند زندگی متعادلی داشته باشد،‌ زیرا از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش می‌شود و به هر بهانه‌ای، روابط قبلی وی را به رخش می‌کشند. این پدیده می‌تواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.

3ـ آسیب تربیتی: دختری که با پسر یا حتی پسرانی ارتباط دارد، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست می‌دهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت عقب می‌ماند. یا برخی از راهکارهای تربیتی که پذیرا نمی گردد.

4ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی نیز آسیب می بیند.او دیگر از عبادت خود لذت نمی‌برد و احساس گناه و ملامت درون، روح او را آزار می‌دهد، مگر آن که توبه کند و راه پاکی را پیشه سازد.

5- ضعیف شدن حس اعتماد: دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند ؛ زیرا با خود می گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است ، آیا امکان ندارد که قبلا با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم های زندگی نیز خود را به صورت های مختلف نمایان می سازد.

حتی اگر به ازدواج ختم نشود ، چون خود با این مسئله مواجه بوده است ، احتمال می دهد که شاید همسر او نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.

این مسئله در سطح کلان نیز ، به حس اعتماد اجتماعی نیز آسیب می رساند. در جامعه ای که روابط پنهان دختران و پسران گسترده باشد ، برای کسی که می خواهد ازدواج نماید و با دختر پاک زندگی مشترک را آغاز کند ، همیشه این دغدغه را در  وجود دارد که آیا این دختر با شخص  دیگر پیش از او رابطه نداشته است ؟

بر طبق آمارها طلاق نیز در ازدواج های خیابانی زیاد صورت می گیرد. کسانی که به راحتی دوست می شوند و ازدواج می کنند و بی آنکه از ارزش و اهمیت بنیان خانواده آگاه شوند ، آن را به راحتی ترک می کنند.

علاوه بر این گاهی اتفاق می افتد که دختر و پسری در اثر این گونه ارتباط ها ، علاقه مند به هم می شوند ، اما به دلایل متعدد این ارتباط ها به ازدواج ختم نمی شود . چنین افرادی حتی پس از ازدواج نیز عشق و علاقه دوست خیابانی را در دل دارند و به طور طبیعی نمی توانند وظایف خود را به عنوان یک همسر در درون خانواده به انجام برسانند.

 

 

 


محمد رضا بهروز :: 85/3/30:: 10:15 صبح

اولاً: درصد آسیب پذیرى دختران بیش‏تر از پسران است و آثار نامطلوب ولنگارى در دختران بیش از پسران است و مفاسد اجتماعى که مترتب بر این دو مى‏شود، متفاوت است. آسیب پذیری دختران واحساسی بودن آنها  و وجود پسران فاسد و هوس باز و فریب کار در جامعه باعث شده است ، خانواده ها برای دختران محدویت بیشتری قایل شوند.

ثانیاً: پدران و مادران متدین و مذهبى نه تنها براى دختران خود، بلکه براى پسران نیز محدودیت هایى ایجاد مى‏کنند. آنان را از شرکت در هر جا و مکانى برحذر مى‏دارند و به پوشیدن هرگونه لباسى رضایت نمى‏دهند و به آنان اجازه نمى‏دهند با دختران رابطه داشته باشند.

بنابراین پدران و مادرانى که متدین هستند، هم براى دختران و هم براى پسرانشان محدودیت و به تعبیر صحیح‏تر مصونیت ایجاد مى‏کنند. البته درصد محدودیت براى دختران به جهت آسیب پذیری آن ها، بیش‏تر است.

البته این واقعیت را نباید کتمان کرد که بعضی از خانواده ها به دلیل تعصب و یا آداب و رسوم خاص برای دختران محدودیت هایی قایل شده اند که باید نگرش آن ها اصلاح شود.ََ

 


محمد رضا بهروز :: 85/3/24:: 7:37 صبح

واقعیت آن است که غریزه جنسی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان است که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می دهد و به گونه های مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام که یک مکتب جامع است و مى خواهد مردان و زنان مسلمان ,از یک طرف روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند تا بتوانند قله هاى رفیع انسانی و رستگارى را فتح نمایند و از طرف دیگر به نیازهای غریزی و فطری خود نیز دست یابند ، بنابراین با حساسیت ویژه , اما واقع بینانه و لحاظ کردن طبیعت و امیال درونى و خواسته هاى نفسانى انسان , قوانین و احکامى را جهت حفظ و نگه دارى فرد و جامعه در خط اعتدال و میانه روى وضع کرده است . از جمله آن احکام ، چگونگی ارتباط با جنس مخالف است .اینها همه به سبب این است که اسلام از جانب کسى براى هدایت انسان ها فرستاده شده است که خالق فطرت وغریزه با تمامى استعدادهاى بهینه و ذخیره شده در انسان است .  بنابراین هر عاملى که موجب تحریک انگیزه هاى شهوانى در جامعه گردد و به آرامش روحى و روانى و عفت عمومى , صدمه وارد کند, موردتأیید اسلام نیست . اسلام می خواهد انواع لذت های جنسی در محیط و درون خانواده شکل گیرد واز این طریق آرامش روحی و روانی و پیوند های عاطفی نیز برقرار بماند و با طرح آن در محیط جامعه به پیوند خانواده و اجتماع نیز آسیب وارد نشود .

به جهت همان میل شدید جنسی گاهی اوقات بی آنکه دختر و پسر(به خصوص دختران ) بخواهند ، در شرایطی قرار می گیرند که حتی اراده خود را از دست می دهند و دیگر نمی توانند از ارتباط جنسی خود داری کنند و ناخود آگاه  و بی آنکه که بخواهند ،کم کم در آن شرایط بدون بازگشت قرار می گیرند و زمانی متوجه می شوند که کار از کار گذشته است ، یعنی با فراهم شدن شرایط دیگر، اراده جلوگیری بسیار سخت و دشوار است . به خصوص آنکه پسران فریب کار و متاسفانه حرفه ای درفریب دختران جوان در این موارد ، شیاد و تردست هستند ، پس چرا نباید این جریان را از سرچشمه بست ؟ به همین خاطر در اسلام حتی خلوت کردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مکانی که رفت و آمد نباشد ، حرام و گناه است . در آخر این که مگر غیر از این است که تمام روابط جنسی بین دختران و پسران از همین ارتباط های به ظاهر ساده و دوستانه آغاز شده است ؟ و متأسفانه به همین ارتباط جنسی ختم نشده ، بلکه عاملی برای پدید آمدن بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و روانی نیز می شود. بهترین شاهد بر ادعای فوق مراجعه به واقعیات موجود در اجتماع است، شما در باره طلاق‌ها ، فسادهای جنسی،  اعتیاد و افسردگی‌ها مقداری تحقیق کنید ، ببینید نقطه شروع این نابسامانی‌ها از کجا بوده ؟ بسیاری از آنها با یک نگاه ساده یا یک ارتباط کلامی کوچک با نامحرم شروع شده و به تدریج به ایجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجامیده و در انتها به قرار و مدار و . . .

اما مسئله این است که چون جوانان و نوجوانان مخصوصا دختران جوان، هنوز به سنی نرسیده‌اند که عاقبت برخی از کارها برایشان تجربه شده باشد، فقط همان ابتدای کار را که شیرین است می‌بینند و خدای ناکرده به دوستی با پسران نامحرم تن می‌دهند و به این ترتیب وارد دامی می‌شوند که خلاصی از آن بسیار دشوار است . چرا که اولین مشکل آنها، مشغولیت فکرشان است و عقب افتادن تدریجی از درس . مشکل بعدی خانواه (اگر دارای خانواه مذهبی باشند)،‌ مشکل بعدی ازدواج است . آنها اگر بخواهند با همان پسری که از طریق کوچه و خیابان با او آشنا شده‌اند ازدواج کنند هیچ ضمانتی وجود ندارد که آن پسر چند دوست دختر دیگر در آستین نداشته باشد و سر بزنگاه از این دختر جدا و به آنها نپیوندد و به این ترتیب دختران زیادی را دچار داغ فراق و افسردگی و نابسامانی خانوادگی نکند ، حتی در دانشگاه‌ها یا محیط‌های کاری نیز ارتباط نامناسب با نامحرم، غالبا باعث گرفتاری است ،  زیرا چه بسا باعث ایجاد عشق‌هایی در دل دختران و پسران جوان می‌گردد که به دلائل گوناگون، هرگز به "وصل" منجر نخواهد شد و داغ آن برای همیشه به دل طرفین خواهد ماند و فکرشان را آزرده خواهد ساخت .

مسائل فوق هیچکدام قصه نیست ، بلکه واقعیت‌هایی است که به وفور در جامعه جاری است و ما تنها با گوشه هایی از آنها آشنا می شویم . بسیاری از گرفتاران این مسائل به دلیل حیا و شرم، مشکلات خود را برای دیگران بازگو نمی‌کنند . اگر این کار را می‌کردند درس عبرت خوبی برای دیگران مخصوصا جوانان و نوجوانان می‌گشت .

نکته مهم این است که وقتی این مشکلات ریشه‌یابی می‌شوند ، غالب آنها از همان نگاه‌های کوچک و سخن‌های کوتاه و عشوه‌هایی آغاز می‌شوند که به نظر پرسش‌گر دل پاک ما، نبایست روی آنها حساسیت نشان داد،‌ اما چه می‌توان کرد که همین موارد کوچک اگر مورد بی توجهی واقع شوند و ادامه یابند سر از مشکلاتی بسیاری  در می‌آورند .       

بنابراین احکام دین مقدس اسلام، بر اساس مصلحت زندگی انسان‌هاست و خداوند که بهتر از هر کس ساختمان فطری انسان را می‌شناسد، از روی محبت و به خاطر خود ما این احکام را وضع نموده و گرنه او نه بخیل است و نه نیازمند به این احکام .

ما نیز در نگاه خود به زندگی بایستی عاقبت کارها را بنگریم و از زندگی دیگران عبرت بگیریم و به این نکته برسیم که : چه بسا لذت‌های کوتاه که رنج‌های طولانی به ارمغان می‌آورد .  

حال به گوشه ای از پیامدهای مسئله روابط آزاد در کشور های غربی بپردازیم . آنجا که فکر می کنیم ، این مشکلات برای آنها حل شده یا حساسیت نسبت به این موضوع ندارند . اگر چه در آنجا این مشکلات به جهت روابط آزاد بیش از حد ، بسیار است ، اما متاسفانه جامعه ما  نیزکم و بیش با بسیاری از این مشکلات روبرو است.

 نظریات روانکاوى از جمله نظریة "هورنای" بر این حقیقت تأکید می کند: "در اجتماعاتى که روابط جنسى آزاد است، بسیارى از احتیاجات روانی،‌ شکل تمایلات جنسى پیدا مى کند و به صورت عطش جنسى در مى آید".

نشریه آمریکایى "ایدرز دایجست" دربارة روابط پیش از ازدواج دختران و پسران مى نویسد: "هرساله 350 هزار دختر نوجوان امریکایى در سنین 15 تا 19 سال ـ دورة دبیرستان ـ به سبب ارتباط هاى نامشروع، آبستن شده و فرزندان غیر قانونى خود را به دنیا می آورند.... این دختران با رؤیاهایى چون ازدواج با دوستان پسرشان، اتمام تحصیلات، شروع یک زندگى ایده آل و دست یابى به یک شغل مناسب،‌ به این ارتباط غیر قانونى روی مى آورند. اما بسیار زود پرده هاى سراب گونة این اوهام به کنار رفته و واقعیت زندگى روى خود را نشان مى دهد و متأسفانه، این بیدارى درست در زمانى به دست مى آید که این دختران نوجوان دیگر شانسى براى برخوردارى از یک زندگى سالم و ایده آل ندارند".

این روزنامه در ادامه علت بروز این نابهنجاری‌هاى جنسى را روابط آزاد دختر و پسر در مدارس دانسته، طى گفتگویى با تعدادى از این دختران، به نقل از یکى از آنان می‌نویسد:

"ای کاش زمان به عقب بر مى گشت! اى کاش به عنوان عضوى از خانواده در میان والدینم جای داشتم. اى کاش هنگامى که زمینه هاى ایجاد یک ارتباط نامشروع برایم فراهم شده بود، کمى هم به زندگى آینده ام مى اندیشیدم و این گونه به پایان خط نمى رسیدم".

 در ذیل به برخى از آن آثار که در نتیجة روابط آزاد دختر و پسر در جوامع غربى پیدا شده اشاره مى کنیم:

 1ـ افزایش روابط جنسى نامشروع: تحقیق نشان مى دهد که آمار روابط نامشروع جنسى که ناشی از روابط آزاد دختر و پسر است،‌ در امریکا و در تمامى جامعة اروپا رو به افزایش است، به گونه اى که در سال 1993 در امریکا 50% روابط دختر و پسر به روابط جنسی تبدیل شده است.

2ـ آبستنى هاى ناخواسته: آمیزش جنسى نامشروع و افزایش آبستنى هاى غیر رسمى و زود هنگام یکى دیگر از آثار شوم روابط آزاد دختر و پسر است. آندره میشل در این باره می نویسد: "بیش از چهل درصد زنان امریکایى که پیش از بیست سالگى ازدواج مى کنند. به علت روابط آزاد پسر و دختر،‌ قبل از ازدواج حامله هستند. در نروژ 90% دخترانى که در سن کمتر از هیجده سال ازدواج مى کنند، آبستن هستند و در سوئد و آلمان نیز همین مطلب صادق است".

3ـ ازدیاد غیر قابل کنترل آمار سقط جنین: متناسب با افزایش نرخ آبستنى هاى ناخواسته، آمار سقط جنین در کشور هاى غربى که دختر و پسر پیش از ازدواج روابط آزاد دارند رو به تزاید است. از یک میلیون زن و دختر نوجوانی که هر ساله در امریکا به طور ناخواسته باردار مى شوند، 53% فرزندان خود را سقط می کنند. این درحالى است که به علت برخى محدودیت ها که بعضى ایالات در مورد سقط جنین وضع کرده اند،‌ اکثر سقط هاى جنین گزارش نمى شود.

به ادعاى یک پزشک امریکایى که در یکى از زایشگاه هاى این کشور مشغول بوده و در مورد مشکلات محل کار خود مقاله اى نوشته است،‌ در حدود 47% از زایمان هاى تحت نظر وى مربوط به موالید نامشروع بوده است. به ادعاى وى اکثر موالید،‌ مربوط به زنان پایین تر از بیست سال مربوط به روابط آزاد دختر و پسر بوده است.

4ـ افزایش خانواده هاى تک والدینی: افزایش شمار وصلت هاى غیر رسمی،‌ باعث کاهش در میزان ازدواج را ترسیم مى کند که یکى از پیامد هاى آن افزایش تعداد خانواده هاى تک والدینى است؛ یعنى خانواده هایى که فرزندان در آن ها محکومند تنها با یکى از والدین خود زندگى کنند.

آندره میشل مى گوید: "زندگى فرزندان نامشروع در بیش از 90% موارد با مادران است. این گونه مادران که تقریباً از سوى جامعه به ویژه والدین و آشنایان خود طرد مى شوند،‌ براى گذراندن زندگى با مشکلات شدید اقتصادى و فقر و فلاکت مواجهند.

روزنامة "ایدرز ایجست" ضمن ارائة گزارشى از وضع فلاکت بار معیشتى این گونه خانواده ها، گزارش زیر را نوشته است:

"مادر این بچه - که مادام بهانة پدر مى کند - براى تأمین نیازهاى مادى خود و فرزندانش ناچار است که در دو شیفت کامل کار کند که در نتیجه، فرزند وى در مقایسه با مادران دیگر،‌ زمان کمترى را با او سپرى مى کند. این فرزند غیرقانونى در حقیقت هم از نعمت پدر و هم از نعمت مادر محروم است.

این مادر نوجوان با تأسف و تأثر مى گوید: من با این حاملگى نامشروع براى تمام عمر دخترم را از نعمت پدر محروم کردم و باید تسلى بخش اندوه فراوان این طفل باشم.

5ـ روسپیگری: پدیدة شوم روسپى گرى به ویژه در بین دختران جوانى که به طور ناخواسته صاحب فرزند نامشروع شده اند، در جوامع غربى شایع است، زیرا فرزندان ناخواسته، فرصت هاى اشتغال و تحصیل را از مادران گرفته، آنان ناچارند براى تأمین هزینه هاى زندگی و رهایى از فقر، به هر کارى رو آورند.

 6ـ گسترش بیمارى هاى مقاربتی: روابط آزاد دختر و پسر، در نتیجه روابط آزاد جنسی، سکوی پرش روسپى گرى و افزایش بیمارى هاى عفونى و مقاربتى است. در این باره کافى است بدانید که: در هر 13 ثانیه یک نفر در آمریکا به ویروس مهلک بیمارى ایدز مبتلا می شود. قربانیان این ویروس که عمدتاً از طریق بى بندو بارى جنسى مبتلا مى شوند، از این بیمارى عفونى هلاک مى گردند.

آنچه ذکر شد، اشاره به برخى پیامدهاى روابط آزاد دختر و پسر پیش از ازدواج است. عوارض دیگرى چون جنون،‌ عقده هاى روانی، تزاید جنایت و آدم کشى از دیگر نتایج آن روابط است.

به این ترتیب روشن شد که چرا اسلام روابط آزاد دختر و پسر و نگاه و صحبت هاى التذاذی آنان را که منشأ برای روابط بعدی می شود ، حرام و ممنوع ساخته است.

آمار و نقل قول ها عمدتاً از کتاب مجموعه مقالات دفاع از حقوق زنان، ‌تدوین دفتر مطالعات و تحقیقات زنان از صفحة 60 تا 72 برداشت شده است. در این موضوع مى توانید کتاب هاى زیر را مطالعه کنید:

1ـ جامعه شناسى خانواده،‌ از دکتر شهلا اعزازی.

2ـ سیماى زن در جهان ـ امریکا، از مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری.

3ـ درّ و صدف، از محمد شجاعی، انتشارات محیی، شهرری. 


محمد رضا بهروز :: 85/3/9:: 8:27 صبح

قبل از هر سخن بایستی به نکات زیر توجه شود:

1. زن و مرد مساوی آفریده شده اند، از حیث ارزشی هویت و شخصیت او به روح اوست و روح امری است مجرد، زن و مرد، مذکر و مؤنث ندارد، زن یا مرد بودن، مؤنث یا مذکر بودن مربوط به جسم است، اما در عین حال مشابه نیستند، وجود یک سری تفاوت های کمی و کیفی در جسم و روان زن و مرد قابل انکار نیست.

2. شهادت و گواهی دادن در دادگاه یک حق نیست که از زنان سلب شده باشد، بلکه یک تکلیف است برای کسی که ناظر جریانی بوده است به عنوان یک تکلیف شرعی در دادگاه حضور پیدا کند و الا کتمان آن حرام است «ولا تکتموا الشهاده و من یکتمها فانه آثم قلبه؛ (بقره، آیه 283).و به حکم «ولا یأب الشهداء اذا مادعوا»؛ (بقره، آیه 282)اگر کسی از اداء شهادت اجتناب ورزد، دادگاه می تواند او را «جلب» نماید.

3. قانونگذاری یک بحث ارزشی نیست بلکه تنظیم روابط است که یکی از اصول مسلم آن تقسیم وظایف با توجه به توان ها و ظرفیت ها و نیز واقعیت های اجتماعی است.

با در نظر گرفتن نکات فوق در پاسخ به پرسش شما گفته می شود:

در اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان یک اصل، پذیرفته شده است؛ اگر چه در برخى موارد میزان اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط گواهى و شهادت زن پذیرفته شده و گاه فقط گواهى مرد. و در بسیارى موارد نیز شهادت هر دو، یا به طور مستقل یابه طور مرکب و به هم آمیخته قبول مى‏شود.

    براى دستیابى به گوشه‏اى از اسرار و حکمت‏هاى «شهادت» در آیین دادرسى اسلام، بهتر است به نکاتى چند توجه نمایید:

    یکم. شهادت اصولاً حق نیست؛ بلکه تکلیفى است بر عهده شاهد و کسى که تحمل شهادت مى‏کند، نمى‏تواند آن را کتمان نماید. خداوند متعال در قرآن مى‏فرماید: «هر کس شهادت را کتمان کند گناهکار است»، (بقره (2)، آیه 283). بنابراین شهادت به عنوان حقى از حقوق نیست تا گفته شود، چرا در برخى موارد این حق از زن‏ها دریغ شده و یا تبعیض ایجاد شده است؛ بلکه به عنوان تکلیف، مقرر گشته است. پس معلوم مى‏شود در مواردى که شهادت زن پذیرفته نیست، او معاف از تکلیف بوده و در نتیجه وظیفه‏اش نسبت به مرد، سبک‏تر است، (خسروشاهى، قدرت الله و مصطفى دانش‏پژوه، فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى؛ ج 3، 1378، قم).

    دوم: از نظر اصول جرم‏شناسى و دادرسى کیفرى، (مدنى، جلال الدین، آیین دادرسى مدنى، گنج دانش، چ سوم تهران، ج 2، ص 486)و روان‏شناختى، اظهار آگاهى از هر واقعه‏اى و بیان شکل وخصوصیات هر رویداد مورد مشاهده - به حسب آن که شاهد آن زن باشد یا مرد؛ عاطفى باشد یا خوددار، طفل باشد یا بزرگ‏سال؛ با طرف‏هاى آن قضیه نسبت فامیلى داشته باشد یا نه و... اختلاف زیادى پیدا مى‏کند. تجربه نشان داده که شهادت اشخاص احساسى و عاطفى - که طبعانیروى تخیلى قوى‏تر دارند و نیروى تخیل آنان ناخودآگاه در اصل واقعه و نقل آن تصرفاتى مى‏کند و قسمتى از آن را تغییر مى‏دهد - از دقت و صحت کمترى برخوردار است و زن نیز از آن حیث که بعد عاطفى و احساسى‏اش غلبه دارد، طبیعى است که باید شهادتش درباره امورى که اهمیت زیاد دارد (مثل قتل و...)همراه با تأیید بیشترى باشد.

    سوم. اگر قبول شهادت مرد و عدم قبول آن از زن در برخى موارد، دلیل بر نقصان و تبعیض باشد، آن طرف قضیه هم باید صادق باشد که در مواردى اصلاً شهادت مرد چیزى را اثبات نمى‏کند و شهادت زن است که ارزشمند شمرده شده است، (اثبات ولادت،اثبات با کره بودن، اثبات عیبهاى زنانگى در موارد مورد اختلاف و ادّعا و...)در حالى که هیچ کدام دلیل به فضیلت و نقصان نیست؛ بلکه براى بیان حقایق و روشن شدن آنها است.

    پس ما مى‏توانیم با مطالعه هم جانبه و پیوسته در متون اسلامى، به اسرار و حکمت‏هاى احکام پى ببریم و شبهات را از ذهن خود بزداییم. بنابراین مسأله نابرابرى شهادت زن و مرد نیز حکمتهایى دارد که اگر حجاب اندیشه‏هاى فمینستى و مشابه‏انگارى زن و مرد کنار رفته و باژرفکاوى‏هاى دقیق روانشناختى به مسأله نگاه شود پرده از عظمت احکام نورانى اسلام و اتقان زاید الوصف آن برمى‏دارد، آنچه در اینجا به طور مختصر مى‏توان اشاره کرد این است که:

    اولاً: این نابرابرى در همه موارد نیست و در برخى از امور شهادت زن به تنهایى کافى است.

    ثانیا: برابرى شهادت دو زن با شهادت یک مرد در امورى مانند قتل و زنا کاملاً متناسب با روانشناسى زن مى‏باشد، زیرا:

    1) زن نسبت به مرد بسیار با حیاتر است و به خاطر حجب و حیایى که دارد در برخورد با صحنه‏هایى چون زنا معمولاً رو برمى‏گرداند و خیره نمى‏شود، برخلاف مرد که حساسیت و تجسس در او تحریک مى‏شود. شیوه مواجهه زن با چنین منظره‏هایى نقصى براى او نیست ولىبه طور طبیعى امکان اشتباه در تشخیص افراد و چگونگى مسأله در او بیشتر است و افزون شدن تعداد شاهد از احتمال خطا مى‏کاهد.

    2) همان طور که گفته شد، زن عاطفى‏تر از مرد است و این براى او نه تنها نقص نیست، که کمال او در آن است، لیکن این ویژگى که در جاى خود ضرورت دارد توابع و اثار وضعى خاصى نیز دارد که باید نسبت به آن هوشیار بود. برخى از برآیندهاى طبیعى این ویژگى در مسأله شهادت از قرار زیر است:

الف ـ زن در برخورد با صحنه‏هاى دل‏آزارى چون قتل به شدت متأثر مى‏شود و از دقت در دیدن صحنه خوددارى مى‏کند، از همین‏رو ممکن است به درستى قاتل و چگونگى انجام قتل را نشناسد و شهادت وى از دقت کمترى برخوردار باشد و با ضمیمه شدن شاهد دیگر احتمال خطاکاهش مى‏یابد.

ب ـ در روانشناسى شناخت (Epistemopsychology)  این دیدگاه وجود دارد که عواطف و احساسات آدمى در شناختهاى وى تأثیرگذارند، لاجرم هر اندازه موجودى عاطفى‏تر و احساسى‏تر باشد ممکن است قواى ادراکى‏اش بیشتر دستخوش تخیلات و پندارهاى نادرست شود.

ج ـ آسیب پذیرى زن به لحاظ عاطفى بودن در شهادت هایى که آثار مهم حقوقى (مانند اعدام و ...) دارد، بیشتر است. در اینجا این سؤال رخ مى‏نماید که اگر حکم برابرى شهادت یک زن با شهادت دو مرد به لحاظ تناسب روانشناختى وضع گردیده است، پس چرا حضرت على(ع) این مسأله را در رابطه با «نقصان عقل» مطرح کرده‏اند؟

    پاسخ آن است که: اولاً همانطور که یادآورى شد، مقصود از عقل در اینجا عقل مقرب و کمال بخش نیست، تا نقصان آن ضربه‏اى به شخصیت و منزلت زن بزند.

    ثانیا: چون این مسأله ارتباط وثیق با فعالیت قواى ادراکى دارد و به عبارت دیگر عاطفى، شناختارى (Emoto - Cognitive) است، توسعا نقص عقلى (به معنایى که گذشت) قلمداد گردیده است.

 

 


محمد رضا بهروز :: 85/3/7:: 5:57 عصر

منظورتان از آزادی نداشتن مشخص نیست. زیرا آزادی اقسام و صورت های  مختلف دارد، مانند آزادی تحصیل علم، آزادی در عقیده، آزادی بیان واندیشه، آزادی پوشش،آزادی انتخاب دوست وشغل وهمسر و غیره که به نظر می رسد در این امور مشکلی نباشد.

شاید منظور، آزادی ارتباط دختران با پسران است .

اگر چنین است در پاسخ می گوییم:

اولا این مسئله اختصاص به دختران ندارد . پسران نیز باید در روابط خود با دختر نامحرم مراقب باشد ، بلکه حتی مراقبت او در نگاهها باید بیشتر باشد.

 ثانیا بایدها و نبایدها را ارزشها و ضدارزشها مشخص می‌کنند. و ارزش و ضد ارزش در فرهنگ های مختلف یکی نیستند. یک فرد مسلمان یعنی کسی که فرهنگ اسلام را پذیرفته است‌، لازم است بایدها و نبایدهای زندگی‌اش را در فرهنگ اسلام جستجو کند. مکتب اسلام‌، مکتبی قانونمند و حسابگر است و برای هر رفتاری معیاری مشخص کرده است‌. مکتب اسلام مکتب فساد و فحشا نیست‌ و راز این که چرا نباید دوست پسر داشته باشد در همین است‌. خارج شدن از چهارچوب قانون دین در خصوص روابط دختر و پسر یعنی گرفتار فساد و بی‌بندوباری بی‌حد و حصر شدن‌. قانون دین منطبق با فطرت انسان است و فطرت‌، پاسخگوی روابط قانونی و شرعی بین دو جنس مخالف است‌ و بیش از این دیگر ندای فطرت نیست‌، هوس است و هوس رانی در مکتب اسلام مذموم است‌. یک عمل شیطانی است و نتیجه عمل شیطانی خواست خالق انسان نیست‌. پس دوستی با پسر و یا حتی دختر در خارج از قوانین شرعی و قانونی‌، دور شدن از هدف خالق است و این خطر بزرگی است که انسان از اصل خویش دور شود. این تجربه را چوامع غرب داشته اند و فعلاً تاوان این تجربه تلخ را می‌پردازند. اسلام امنیت خانواده‌ها را در ارتباط صحیح و مشروع این دو جنس مخالف می‌داند.

البته نباید انکار کرد که محدودیت دختران هم از جهت نوع پوشش ولباس و هم از جهت ارتباط  از نظر اجتماعی بیشتر است.

یکی از دلایل این است که دختران به خصوص در سنین زیر 20 سالگی در معرض خطر بیشتری هستند . هم قدرت دفاعی کمتر دارند و هم آسیب پذیری آنها بیشتر است. به جهت حس عاطفی رقیق و پاک شان زود اعتماد می کنند و فریفته می شوند .

اگر منظور شما از آزادی چیز دیگری است در نامه های بعدی توضیح دهید.

 

 


<      1   2   3      >

 

 

پاسخگویی زنده

 

 

لوگوی دوستان

 

 

لینک دوستان

 

 

 

 

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

240148

 

::بازدید امروز ::

2

دی 1384
اسفند 1384
خرداد1385
تیر1385
مرداد1385
بهار 1386
پاییز 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::